به نام خدا
کمیل کرمانی
دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی
دانشگاه فرهنگیان بهبهان
[[کودکان استثنایی]]
مقدمه
وقتی کلمه استثنایی به گوش می رسد هر کسی به اندازه توان ذهنی و معلومات خویش از آن برداشتی دارد. انسانهای اهل علم و بصیرت با این کلام برخوردی منطقی و عاقلانه دارند. اما افرادی هم هستند که متاسفانه برخوردی غیرمنطقی و غیرانسانی با این کلام دارند و کودک استثنایی را برای خود چنان تعبیر می کنند که گویی نعوظ با . . . این کودک بنده خدا نیست. برایش همان تعبیری را می کنند که برای بندیان تیمارستان اطلاق می شود و این دور از انصاف است.
طبیعت با همه زیبایی اش هزاران پدیده را در خود جای داده است، پستی ها، بلندی ها، زیبایی ها، زشتی ها، گل ها، خارها، که اگر عاقلانه تعمق شود همه زیبایی است. پس چگونه می توان انتظار داشت که در یک جامعه انسانی تفاوتی به چشم نخورد، بله تفاوت ها وجود دارد اگر با این تفاوت ها که منظور تفاوت های فردی – ذهنی – جسمی است برخوردی انسانی و خداپسندانه کرد و به آن ارزش داد آنگاه باید گفت که اجتماع، اجتماع انسانی است. بله کودک، کودک است اما با تفاوتها، خالق او همان است که دیگران مخلوقش هستند ولی خوب بنابر دلایلی خاص که شاید خود او هیچ تقصیری هم نداشته و مقدر خالقش هم چنین نبوده باعث شده او یک انسان نرمال نباشد. همانگونه که برای یک کودک تیزهوش و نابغه سنگ افتخار به سینه زده می شود در حالیکه او هم به دنبال خود کلمه استثنایی را یدک می کشد پس منصفانه نیست که برای هم نوعش که دارای معلولیتی هست این کلام را خودخواهانه تعبیر کنیم.
تعریف
کودک استثنایی به آن دسته از کودکانی گفته میشود که در مقایسه با اکثریت همسالان تفاوتهایی را در یک یا چند زمینه حسی، حرکتی، رفتاری و هوشی دارند. اگرچه عبارت کودکان استثنایی معمولاً نوعی نقص و ناتوانی را به ذهن متبادر میکند، اما همانطور که در تعریف بالا گفته شد این کودکان صرفاً با اکثریت متفاوت هستند و این تفاوت میتواند مانند بهرههای هوشی بالا و کودکان تیزهوش به صورت مثبت نیز تعریف شود. برخورد و تربیت این کودکان نیز به شیوه خاصی باید باشد.
دانش اموزان استثنایی 7 گروه هستند:
1ـ دانشآموزان ناشنوا و نيمه شنوا:
الف) به فردي " دانشآموز ناشنوا " اطلاق ميشود كه با ميزان باقيماندة شنوايي خود علي رغم استفاده از وسايل " كمك شنوايي " نتواند گفتار ديگران را از طريق حس شنوايي بشنود، به عبارت ديگر ميزان ناتواني حس شنوايي او 70 دسي بل يا بيشتر بوده ولذا از فراگيري پيرامون خود از طريق حس شنوايي محروم است.
ب) به فردي " دانشآموز نيمه شنوا " اطلاق ميشود كه ميزان باقيماندة شنوايي وي در حدي است كه ميتواند با استفاده از وسايل كمك شنوايي و برنامههاي توانبخشي زبان و گفتار را از طريق كانال شنوايي كسب كند. دانشآموزان ناشنوا در مقايسه با دانشآموزان نيمه شنوا داراي مشكلات كمتري هستند و در صورت تشخيص و مداخله به موقع در زمينة دريافت وسايل كمك شنيداري و برنامه توانبخشي قادر به تحصيل در كنار دانشآموزان عادي هستند. هر اندازه درجه نقص شنوايي دانشآموزي كمتر باشد، به آموزش ويژه كمتر نياز دارد.
2ـ دانشآموزان نابينا و نيمه بينا:
الف) به فردي " دانشآموز نابينا " اطلاق ميشود كه فاقد بينايي بوده و يا ميزان باقيماندة بينايي او علي رغم استفاده از وسايل " كمك بينايي " به حدي كم و محدود باشد كه آموزش وي از طريق روشهاي آموزشي " خط بريل " صورت پذيرد حداكثر " حدت بينايي " اصلاح شده اين گروه 200/ 20 كمتر بوده و يا زاوية ديد آنها در بزرگترين قطر از 20 درجه بيشتر نيست. اين دانشآموزان نياز به آموزش ويژه دارند؛ چرا كه آموزش آنها بايد از طريق ساير حواس انجام پذيرد.
ب) به فردي " دانشآموز نيمه بينا " اطلاق ميشود كه ميزان باقيماندة بينايي او با استفاده از وسايل " كمك بينايي " به حدي كم و محدود است كه قادر به استفاده از خطوط كتابهاي عادي نبوده و برخورداري وي از آموزش و پرورش مستلزم استفاده از وسايل "كمك بينايي " مخصوص و يا كتابهاي "درشت خط " باشد. حداكثر " حدت بينايي " اصلاح شده چنين دانشآموزاني از 200 / 20 بيشتر و از 70/ 20 كمتر است. به طور كلي دانش آموزاني كه مشكلات بينايي دارند از نظر مقاصد آموزشي به سه دسته تقسيم ميشوند:
1ـ كساني كه نقص بينايي آنان را ميتوان با درمانهاي پزشكي يا عينك برطرف كرد، اينگونه افراد را نميتوان استثنايي خواند: زيرا با رسيدگي به مشكل آنها خواهند توانست از آموزش عادي استفاده نمايند.
2ـ گروه دوم آنهايي هستند كه با وجود برخوردار بودن از بينايي مختصر بعد از معالجه يا استفاده از عينك بينايي آنان طبيعي نيست و نياز به آموزش ويژه دارند. اينگونه دانشآموزان با وجود درگيري از طريق بينايي، درجه استفادة آنان از بينايي، كمتر از شاگردان معمولي است.
3ـ دانش آموزاني كه با توجه به روشهاي درماني و جبراني موجود نميتوانند از بينايي خود استفاده كنند و در حال حاضر نابينا هستند، ونياز به آموزش ويژه با بهرهگيري از حواس ديگر را دارند.
3ـ كودكان و دانشآموزان كم توان ذهني:
بهفردي " دانشآموز كم توان ذهني " اطلاق ميشودكه عملكرد عمومي هوشي اوبطور" معنيدار " يا قابل ملاحظهاي پايينتر از ميانگين باشد، و با مشكلاتي در رفتار سازشي توأم بوده و در دوران رشد پديدار شده باشد. (بهره هوشي پايينتر از 70) كودكان كم توان ذهني از نظر آموزشي به سه گروه " آموزشپذير "، " تربيتپذير " و "حمايتپذير" تقسيم ميشوند كه سازمان آموزش و پرورش استثنايي مسؤوليت تعليم و تربيت دانشآموزان كمتوانذهني «آموزشپذير» را بر عهده دارد. يك معلم توانا و آگاه بايد در برخورد با چنين دانش آموزاني محدوديتهاي ذهني آنان را در نظر بگيرد.هدف از توانبخشي اين گروه از دانشآموزان به فعاليت رساندن حداكثر توانائيهاي بالقوه آنان، ايجاد كفايتهاي شغلي و حرفهاي و مهارتهاي فردي و اجتماعي ميباشد. ايجاد كارگاههاي آموزشي و حرفهاي در رأس برنامهها قرار دارد.
4ـ دانشآموزان با اختلالات رفتاري:
به فردي " دانشآموز با اختلالات رفتاري " اطلاق ميشود كه علي رغم دارا بودن هوش مرزي و يا بالاتر، رفتار اجتماعي ـ عاطفي وي از حيث فراواني، شدت، مداومت و شرايط ظهور، تفاوت معني داري با رفتار افراد همسن خود داشته و اين امر مانع استفاده از آموزش و پرورش عادي گردد.هدف كلي از آموزش و توانبخشي اين گروه از دانشآموزان پيشگيري، شناسايي، ارزيابي، اصلاح و كاهش مشكلات رفتاري و ارائه خدمات متناسب به منظور ايجاد سازگاري مطلوب در زمينههاي فردي و اجتماعي و بازگشت حتي الامكان آنان به جريان آموزش و پرورش عادي ميباشد.
5ـ دانشآموزان چند معلوليتي
به فردي " دانشآموز چند معلوليتي " اطلاق ميشود كه داراي دو يا چند مورد از انواع معلوليتهاي ذهني، شنوايي، بينايي و جسمي است، بطوريكه بدون استفاده از خدمات و آموزش ويژه قادر به استفاده از آموزش و پرورش متداول نباشد در اين صورت به نسبت شدت مشكلات دانشآموزي، ممكن است وي به آموزش در خانه يا بيمارستان احتياج داشته باشد. در موارد خفيف، دانشآموز كه بيش از يك نقص دارد ميتواند در كلاس ويژهاي كه بر مبناي ناتواني اصلي او درنظرگرفتهميشود،شركتكند.
6ـ دانشآموزان معلول جسمي و حركتي:
به فردي " دانشآموز معلول جسمي ـ حركتي " اطلاق ميشود كه علي رغم برخورداري بهره هوشي فردي و يا بالاتر به علت مشكلات جسمي ـ حركتي شديد، قادر به استفاده مؤثر از امكانات آموزشي مدارس عادي نباشد. اينگونه دانشآموزان، اگر ترك تحصيل نكنند ممكن است از نظر پيشرفت تحصيلي دچار عقب ماندگي نشوند، اما ناتواني حركتي گاهي در آنها مشكلات هيجاني مانند حساسيت بيش از حد و تحريك پذيري زياد بوجود ميآورد. روش آموزشي اين دانشآموزان تفاوت چنداني با ديگر دانشآموزان ندارد اما تطبيق وضع فيزيكي مدرسه با موقعيت آنان را بايد مد نظر داشت. فقدان نيروي حركتي احتمالاً در رشد اجتماعي و نيز برقراري ارتباط با ديگران تأثير منفي ميگذارد. لذا پذيرش و قبول اين دانشآموزان از طرف اطرافيان، همسالان و معلمها بسيار اهميت دارد.
7ـ مبتلايان به ناتوانيهاي يادگيري:
به فردي " دانشآموز با ناتوانيهاي يادگيري خاص " اطلاق ميشود كه با وجود برخورداري از هوش طبيعي و نداشتن نقايص حسي، آسيبهاي شديد مغزي و مشكلات شديد عاطفي ـ اجتماعي، قادر به بهرهگيري كامل از امكانات آموزش و پرورش عادي نبوده و در يك يا چند ماده درسي ضعف محسوس و مشهود داشته باشد.
برخی دانش آموزان با توجه به میزان ناتوانی که شامل کم توان عادی و ناشنوایی باشند ممکن است در یک کلاس قرار بگیرند که تشکیل کلاس های چند پایه را میدهند .
این مدرسه مقطع ابتدایی را شامل می شود.
دانش آموزان قبل از ورود به مقطع همانند دانش آموزان عادی در پایگاه های سنجش مورد سنجش قرار می گیرند و اگر دارای ناتوانی باشند برای تشخیص های تخصصی تر به مراکز تخصصی ارجاع داده می شوند.
برخی از این دانش آموزان ناتوان ممکن است علاوه بر مشکلاتی که در زمینه یادگیری دارند که علل آن ناتوانی آن هاست دارای اختلال یادگیری نیز باشند . در این صورت همانند دانش آموزان عادی که دارای اختلال یادگیری هستند به مرکز اختلالات ارجاع داده می شوند و پس از چند جلسه درمانی مهارت لازم را کسب می کنند و به ادامه تحصیل با کسب مهارتهای لازم موازی با دانش آموزان دیگر می پردازند.
مربیان برای دانش آموزان که علاوه بر ناتوانی دارای اختلال هستند از کتاب های دکتر تبریزی در زمینه اختلالات یادگیری استفاده می کنند.
آموزش ناتوانان در زمینه شنوایی:
به گفته مربیان و کارشناسان در این زمینه دانش آموزان دارای ناشنوایی یا کم شنوایی به صورت تصویری آموزش می بینند .همچنین برای آموزش حروف از روش لب خوانی استفاده می کنند و به گفته آنها آموزش به صورت ایما و اشاره ممنوع شده است . برای آموزش دروس ریاضی مشکل چندانی نداشتند. بیشتر مشکلات در زمینه یادگیری مفاهیم انتزاعی مثل دریافت مفهوم کلمه ی ساده مشکل داشتند .همچنین برای گفتن دیکته به این دانش آموزان به علت این که دارای حس لامسه و بینایی قویتری هستند از این دوحس بیشتر استفاده می کردند.مثلا یکی از روش های گفتن دیکته این است که کلمه مورد نظر را با انگشت پشت دانش آموز می نوشتند تا او آن کلمه را حدس بزند این کار باعث می شود علاوه بر یادگیری کلمه اختلال توجه و تمرکز را کم می کرد.دیکته هوایی نیز یکی دیگر از این روش ها بود که کلمه مورد نظر را بعد از این که معلم گفت و آنها لب خوانی کردند با انگشت خود آن را روی هوا می نویسند .روش دیگر ساختن کلمه با استفاده از شابلون به روی تخته کلاس است که حروف را به هم می چسبانند و کلمه را می سازند.
مربیان برای دانش آموزانی که تمرکز خیلی کوتاهی دارند برای یادگیری کلمات مخصوصا در پایه اول مجبورند بخش به بخش پیش بروند مثلا ابتدا هجا هایی مثل: تا ،با و.... را آموزش داده و سپس وارد آموزش کلمه به صورت کامل می شوند.
آموزش ناتوانان در زمینه بینایی:
مربیان در زمینه آموزش نابینایان و کم بینایان که از حس لامسه و شنوایی و بویایی قویتری برخوردارند در یادگیری استفاده می کنند .آن ها برای یادگیری در زمینه خواندن ابتدا باید بریل خوانی و سپس بریل نویسی را یاد بگیرند که به نسبت کار مشکلی است.همچنین در گفتن دیکته همانند دانش آموزان عادی معلم بلند عبارت را خوانده و آنها می نویسند و تنها تفاوت این است که آن ها بریل می نویسند.دانش آموزان نابینا در درک مفاهیم انتزاعی مشکلی ندارند ولی در درک مفاهیمی مثل رنگ ها مشکل دارند و شاید به سختی بتوانند آن را درک کنند البته برای افرادی که از ابتدا نابینا نبوده اند این مشکل تا حدودی حل شده است.این دانش آموزان به علت مشکل بودن نوشتن بریل و همچنین به علت دارا بودن حافظه قویتر نسبت به افراد عادی در دروس ریاضی مثل ضرب اعداد به صورت ذهنی و حتی سریعتر از افراد عادی عمل می کردند.
در مورد دانش آموزان کم بینا هم از همان کتاب های عادی استفاده می شد ولی از نظر فیزیکی دارای تفاوتهایی بود مثلا دارای فونت و تصاویر درشت تر نسبت به کتاب های دانش آموزان عادی بود.
ارزشیابی:
نحوه ارزشیابی این دانش آموزان همانند دانش آموزان عادی کیفی-توصیفی است . ارزشیابی پایانی برای دانش آموزان دارای ناتوانی در شنوایی سؤالات به صورت تصویری ارایه می شود.
برخی از این ناتوانی ها تحت جراحی و درمان ممکن است بهبود یابند،مثلا آن هایی که دارای ناتوانی در شنوایی هستند با جراحی کاشت حلزونی ممکن است بهبود یابند.در پایان بیان این نکته دارای اهمیت است که حمایت خانواده در روند بهبود و پیشرفت این دانش آموزان نقش اساسی دارد.