بی انگیزگی در دانش آموزان

مقدمه:

انگيزه ندارم، بي انگيزه ام و نظاير آن، كلماتي است آشنا كه اغلب از زبان بعضي از دانش آموزان جاري مي شود. اگر كمي با دقت به علل آن بينديشيم، خانواده مدرسه، محيط و غيره در آن دخيل هستند كه مسئوليت سنگيني كه هر يك بر دوش دارند را مشخص

مي سازد. اين مقاله سعي دارد با معرفي راه هاي افزايش انگيزه در فراگيران جهت مشكل بي انگيزه بودن آنان راه كارهايي را ارائه دهد.

انگيزش: به حالت هاي دروني ارگانيسم كه موجب هدايت رفتاري او به سوي نوعي هدف مي شود اشاره مي كند.(مورگان و همكاران، 1984، ص 210)

انگيزه: حالت مشخصي كه سبب ايجاد رفتاري معين مي شود كه غالبا با انگيزش مترادف به كار مي رود. به عبارت ديگر انگيزش عامل كلي مولد رفتار به حساب مي آيد در حالي كه انگيزه را علت اختصاصي يك رفتار مشخص مي دانند. مثلا وقتي مي پرسيم چرا علي با دوستش بد رفتاري كرده به دنبال انگيزه او هستيم.

شناسايي مفهوم انگيزش و آگاهي از انگيزه هاي مختلف و تاثير آن ها بر فرآيند يادگيري دانش آموزان به معلم كمك مي كند تا در طرح و اجراي برنامه هاي آموزشي خود روش هاي مناسب تري را به كار گيرد. از جمله نظريه پردازان انگيزش، آبراهام مازلو روان شناسي انسان گراست كه هفت سطح اصلي نياز را مطرح كرده است: جسماني، ايمني، تعلق و عشق، احترام، خود شكوفايي، دانستن و درك كردن، زيبا شناسي. او چهار نياز اوليه را نيازهاي كمبودي و سه نياز ديگر را وجودي ناميد و معتقد است كه وقتي در انسان ها كمبودي پيش مي آيد مثل غذا، ايمني، نبودن عشق، فقدان احترام، برانگيخته مي شوند تا نياز خود را تامين كنند و زماني كه به نيازهاي كمبودي پاسخ داده نيازهاي وجودي، نه به دليل كمبود، به دليل علاقه اساسي انسان ها به خود شكوفايي دانش و زيبايي برانگيخته مي شود(خرازي، 276).

بنابراين معلمان بايد آن چه در توان دارند انجام دهند و به فراگيران كمك كنند تا نيازهاي كمبودي آن ارضا شود زيرا در دانش آموزان انگيزه اي دروني براي كسب دانش به وجود نمي آيد مگر آن كه نيازهاي اوليه او ارضا شده باشد. معلم با نقش حمايتي خود مي تواند به دانش آموزان و راهنمايي خانواده اشان در مواقع بروز مساله كمبود غذا يا محبت، هر چند نتوانند كمبود محبت كودك را در خانه جبران كند، مسائل مزبور را حل و فصل نمايد.

نظريه پرداز ديگر آزوبل، به يادگيري معني داري پرداخته است، از نظر او تنها عامل مهم كه بر يادگيري بيش ترين تاثير را دارد، آموخته هاي قبلي يادگيرنده است. به اعتقاد او مهم ترين عامل انگيزش موثر بر يادگيري معني دار سائق شناختي است. سائق شناختي يك انگيزه ي دروني است كه از كنجكاوي ها و علاقه هاي يادگيرنده نسبت به كشف، درك و فهم و دست كاري و برخورد با محيط سرچشمه مي گيرد. سائق ها يا علائق شناختي به طور كلي جنبه ي اكتسابي دارند و بر تجارب ويژه فراگيران مبتني هستند. از آن جا كه منشاء اصلي سائق شناختي كنجكاوي هاي يادگيرنده به حساب مي آيد، آزوبل به معلمان پيشنهاد مي كند يا تحريك كنجكاوي هاي يادگيرندگان، از طريق ارائه مطالبي كه منجكاوي را بر مي انگيزاند سطح سائق شناختي آنان را افزايش دهيد(سيف،284)

بهترين راه ايجاد علاقه و انگيزه در يادگيرندگان اين است كه از فقدان علاقه و فراگيران موقتا چشم پوشي كرد و سعي مي شود هر چه موثرتر در آنها يادگيري انجام شود، آن وقت علي رقم، بي علاقگي آنها نسبت به مطالب درسي يا يادگيري ياد خواهد گرفت و اين يادگيري به ايجاد علاقه در آن ها منجر مي شود. زيرا يادگيري معني دارد خود توليد كننده پاداش است.(سيف، ص 356). بلدم نظريه پرداز يادگيري آموزشگاهي مي گويد: عاطفه ي مربوط به يادگيري آموزشگاهي دانش آموز پيشرفت آموزشگاهي او را تحت تاثير قرار مي دهد و پيشرفت آموزشگاهي او، به نوبه ي خود، به عاطفه مربوط به يادگيري آموزشگاهي وي اثر مي گذارد. اگر فراگيران دريابند كه در گذشته، در يادگيري مطالب مشابه با مطلب جديد موفق بوده است با علاقه مندي به مطلب جديد برخورد خواهد كرد، به نظر او معلمان براي افزايش سطح علاقه و انگيزش دانش آموزان خود نسبت به يادگيري مطالب درسي، بايد سعي كنند شرايط يادگيري آموزشگاهي را بهبود بخشد و كيفيت روش آموزشي خود را افزايش دهند تا دانش آموزان موفق شوند و نسبت به توانايي خود در امر يادگيري اعتماد به نفس كسب كنند. آزوبل نيز مانند بلوم همين نكات را يادآوري كرده است.(سيف 367)

روش هاي ايجاد يا افزايش انگيزه در فراگيران

1- استفاده از تشويق هاي كلامي و غيركلامي مناسب مانند مرحبا، آفرين و نوشتن كتبي در پايان تكليف؛

2- كمك به دانش آموزان در برطرف ساختن نيازها و كمبودهاي اوليه مثل غذا، آب و پوشاك

3- افزايش احساس موفقيت در فراگيران، با تائيد معلم و والدين او نسبت به آن چه كه انجام داده اند؛

4- استفاده از خاصيت برانگيختگي مطالب مختلف مانند مطالب معني دار و تعجب انگيزه؛

5- تهيه مطالب از ساده به دشوار؛

6- پرهيز از ايجاد رقابت ناسالم در ميان فراگيران. براي اين كار بهتر است معلم ابتدا نام دانش آموزي را بگويد. سپس سئوال طرح كند تا با مشاركت همه دانش آموزان همراه شود و عده اي خاص مرتبا تشويق نشوند؛

7- تكاليف منطبق با سطح توانايي يادگيرنده باشد. نه خيلي آسان نه خيلي دشوار. زيرا تكاليف دشوار غالبا به شكست خرد و آسان موجب عدم موفقيت منجر مي شود(كاهش اعتماد به نفس)

8- در انجام فعاليت هاي آموزشي فراگيران آزادي عمل داشته باشند؛

9- مطالب معني دار و مرتبط با موقعيت هاي واقعي زندگي ارائه دهيد. چون مطالب معني دار موجب تحريك كنجكاوي بيش تر فرد خواهد شد؛

10- از علائق و استعدادهاي فراگيران به صورت مناسب استفاده شود، مثل هنر، ورزش، طراحي، موسيقي و...

11- و نكته آخر اين كه در كلاسي كه معلم به وقايعي كه در اطرافش رخ مي دهد توجه دقيق دارد، اهل مطالعه است، دانش عمومي او زياد است، به دانش آموزان فرصت اظهار نظر مي دهد و مطالب درسي را مرتبط با زندگي واقعي مي سازد، فراگيران به خود با ديد مثبت تري مي نگرند و معلم به فردي قابل اطمينان و صميمي تبديل مي شود كه خود انگيزه دانش آموزان را به طور قابل ملاحظه اي افزايش خواهد داد.

در آخر آن كه به روز بودن مطالب و دانش معلم و استفاده از روش هاي جديد در تدريس باعث بالا رفتن انگيزه و تحريك كنجكاوي و تجربه و نوآوري و موفقيت دو چندان آنان را به ارمغان خواهد آورد.

منابع:

1) سيف، علي اكبر، روان شناسي پرورشي، انتشارات آگاه 1374.

2) شعاري نژاد، علي اكبر، روان شناسي يادگيري، تهران 1370.

3) شريعتمداري، علي، روان شناسي تربيتي، تهران انتشارات اميركبير 1366.

4) جان اي، گلاور، و اجراج، برونينگ، روان شناسي تربيتي، ترجمه عليتقي خرازي، چاپ سوم، مركز نشر دانشگاه تهران، 1381.

 

 

 

 

 

آموزش فرایند حل مسئله به کودکان

آموزش مهارت حل مسئله به کودکان

1-از لحظات روزمره استفاده کنید : در سنین پایین کودکان برای آموزش مهارت های حل مسئله، هیچ کتاب درسی یا تجهیزات خاصی برای آن ها وجود ندارد. والدین می توانند به فرزندان خود کمک کنند تا مهارت های حل مسئله را از طریق تعاملات مدوام در طول روز افزایش دهند. به همین منظور باید کودکان خود را در امور روزمره خانه مشارکت دهید و در صورت امکان مشکلات به وجود آمده را با یکدیگر حل کنید. برای مثال می توانید برای خرید مواد غذایی؛ یک لیست از وسایل ضروری را تهیه کنید و از فرزند خود بخواهید تا با توجه به لیست، موارد خواسته شده را پیدا کند. صرف وقت برای صحبت با کودکان می تواند به تقویت قدرت حل مسئله و توانایی ارائه راهکارهایی برای حل مشکلات، آنان کمک کند.

2-سوال بپرسید : پرسیدن سوال راهی بسیار قدرتمند برای تقویت حل مسئله و افزایش خلاقیت در کودکان خردسال است. برای مثال اگر در زمان بروز مشکلات کودکی بگوید “من نمی توانم این کار را انجام دهم” بهتر است به آن ها اجازه دهید تا مشکل به وجود آمده را به طور کامل برای شما شرح دهند، در مرحله بعد می توانید راه حل هایی برای رفع آن مشکل را به زبان خودشان برای آن ها توضیح دهید. در واقع ارائه نکاتی به کودکان به جای پاسخ دادن به آن ها باعث تفکری عمیق در کودکان می شود. زمانی که به فرزندان خود اجازه می دهید تا درباره سوالی فکر کنند، آن ها را برای یادگیری بیشتر تشویق می کنید.

3-احساسات کودکان را کنترل کنید : ممکن است کودکان در زمان بروز مشکلات، ناامید و یا عصبانی شوند و نتوانند یک راه حل مناسب برای رفع مشکلات خود پیدا کنند. کنترل احساسات یک راهکار کلیدی برای رفع مشکلات است.

4-برای کودکان خود کتاب بخوانید : کتاب ها به کودکان این فرصت را می دهند تا مهارت های اجتماعی و عاطفی خود را تقویت کنند. با خواندن هر داستانی از کتاب، کودکان به دنبال راه حلی برای رفع مشکلات شخصیت های داستان هستند. استفاده از داستان های اجتماعی برای کودکان پیش دبستانی توصیه می شود. در واقع یک داستان اجتماعی یک مشکل را معرفی می کند، سپس راه هایی برای حل آن مشکل نیز ارائه می دهد. داستان های اجتماعی به ویژه برای کودکانی که مبتلا به اضطراب در زمان انجام فعالیت های خود در طول روز هستند، بسیار مفید است. والدین و مربیان حتی می توانند با استفاده از تصاویر خاص و به کمک محیط اطراف، داستان ها را به بهترین شکل ممکن برای کودکان خود تعریف کنند.

افزایش مهارت کودکان با خواندن کتاب

5-از کنجکاوی کودکان استفاده کنید : یکی از رویکردهایی که به کودکان خردسال برای تمرین مهارت های حل مسئله کمک می کند، کشف میزان علاقه مندی کودکان به موضوع خاصی است. تمرکز بر روی موضوعاتی که علاقه کودک به آن جلب شده است، جنبه حل مسئله را برای بسیاری از کودکان قانع کننده تر می کند.

 

 

 

 

 

 

دلایل نیاز انسان به مهارت حل مسئله

1. ارضای کنجکاوی: انسان ذاتاً جستجوگر است ومی‌خواهد تا حد امکان همه‌چیز را بداند واین حس کنجکاوی هیچ‌وقت به پایان نمی‌رسد و بی‌وقفه به کشف ناشناخته‌ها علاقه‌مند‌است. انسان می‌خواهد از ماهت اشیا، پدیده‌ها و ویژگی‌های آن‌ها سر دربیاورد و روابط آن‌ها را با یکدیگر کشف کند.

2.

. تنظیم ارتباطات: انسان، ازیک‌طرف با خالق خود ارتباط دارد و از طرفی دیگر با انسان‌ها و عالم طبیعت. به همین دلیل باید از عالم معنا آگاه باشد و باری زندگی در اجتماع، انسان و عالم طبیعت را بشناسد، مسئله مربوط به آن را حل کند؛یعنی با حل این مسائل شناخت لازم را بیابد و از نتایج آن بهره‌مند شود.

3. حل مجهولات: مجهولات بشر درزمینهٔ های مختلف، انسان‌ها را به حل آن‌ها ترغیب کرده و معلومات بشر را به‌ مرورزمان افزایش داده است. هرچه بر معلومات بشر افزوده می‌شود، ذهنش تواناتر شده و علاقه به حل مجهولات در او بیشتر می‌شود.

برخورداري از توانايي لازم براي حل موفقيت آميز مسايل موجب مي شود تا اعتماد به نفس مان بيشتر شده و احساس ارزشمندي بيشتري پيدا كنيد. ولي اگر فاقد مهارتهاي لازم براي حل مشكل باشيد يا از روش هاي نامناسب و معيوب براي حل مسايل خود استفاده نماييد، در سازگاري با محيط اطرافتان دچار مشكل شده و بهداشت رواني شما تهديد خواهد شد. كسب مهارت حل مساله شما را قادر مي سازد تا به طور سازنده با مشكلات زندگي برخورد كنيد.

 عنوان یک فرد بزرگسال ممکن است هر روزه با ده ها مشکل رو به رو شوید که برای رفع آن نیاز به مهارت های حل مسئله داشته باشد. شما این نوع مهارت ها را از کودکی با تمرین کردن و راهنمایی بزرگسالان، آموزش دیده اید. ایجاد مهارت حل مسئله در کودکان وظیفه اساسی همه والدین و مربیان است. نحوه ترکیب این مهارت ها به ویژه در زندگی کودکان، کمی دشوار است. اگر مهارت حل مسئله در کودکان تقویت شود، آن ها قادر خواهند بود در سنین بزرگتر راه های خلاقانه و قابل اجرایی را برای حل مشکلات ارائه دهند. برای افزایش مهارت حل مسئله در کودکان می توانید از بازی های فکری فردی و گروهی مختلف مانند ایرهاکی، شطرنج، تنیس و سایر موارد دیگر استفاده کنید. برای مطالعه بیشتر درباره آموزش مهارت حل مسئله به کودکان و راهکارهایی برای افزایش آن ها، تا انتهای مقاله همراه ما باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

گام های فرایند حل مسئله

گام اول – کشف و تعریف مسئله:

 گام آغازین در حل مسئله، پیدا کردن مسئله‌ی واقعی است. پیش از هر چیز باید مطمئن شد که آیا مسئله‌ی موردنظر واقعاً وجود دارد یا این‌که نشانه‌ای از یک مسئله‌ی بزرگ‌تر و جدی‌تر است؟ مثلاً اگر کیفیت خروجی تیم شما کم‌تر از حد مورد انتظارتان است، شاید این‌طور به نظر برسد که اشکال از کم‌کاری اعضای تیم‌تان باشد درصورتی‌ که ممکن است با بررسی دقیق‌تر متوجه ‌شوید مسئله‌ی اصلی آموزش ناکافی افراد است. آن‌چه در مرحله تعیین مسئله، اهمیت بسیاری دارد این است که مسئله‌ از جهات گوناگون مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا مسئله‌ی واقعی به‌درستی تعیین و تعریف شود. اغلب اوقات مسئله‌ی اصلی به‌نوعی نمایانگر مجموعه‌ای از مسائل و مشکلات پنهان‌مانده از دید است. جالب است بدانید خیلی از مسائل به این دلیل حل نمی شوند که به درستی تعریف نمی شوند.

گام دوم ـ تعیین علل بروز مسئله:

 معمولاً آن چیزی که از مسئله مشاهده می‌شود تنها نشانه‌های ظاهری از علل بروز مسئله است. برای درک این موضوع به این مثال توجه کنید: فرض کنید شما به علت درد در قفسه‌ی سینه به پزشک مراجعه می‌کنید. ممکن است فکر کنید هرگونه دردی در قفسه‌ی سینه با مشکلات قلبی در ارتباط است، اما این‌گونه نیست. درد در قفسه‌ی سینه ممکن است نشانه‌ی مشکلات دیگری ازجمله: مشکلات ریوی، بیماری‌های گوارشی، بیماری‌های عضلانی ـ اسکلتی و … نیز باشد. به همین علت است که وقتی به پزشک مراجعه می‌کنید با عکس‌برداری و انواع آزمایش‌ها تلاش می‌کند تا علت واقعی مشکل شما را تشخیص دهد. این دقیقاً همان اتفاقی است که در حل تمامی مسائل رخ می‌دهد. برای این کار روش‌های گوناگونی وجود دارد که ازجمله‌ی آن‌ها می‌توان به روش «پنج چرا» و هم‌چنین «تحلیل علت و معلولی استخوان ماهی» اشاره کرد.

گام سوم ـ تعیین راه‌حل‌های مسئله:

 هیچ مسئله‌ای تنها یک راه‌حل ندارد. برای حل هر مسئله می‌توان راه‌حل‌های گوناگونی تصور کرد و اینجاست که نقش تفکر خلاقانه بسیار کلیدی می‌شود.

گام چهارم ـ ارزیابی راه‌حل‌های مختلف مسئله و انتخاب راه‌حل برتر:

 همان‌طور که گفته شد در مرحله‌ی خلق راه‌حل هیچ محدودیتی در نظر گرفته نمی‌شود، اما درهرحال هر مسئله دارای راه‌حل بهینه‌ای است که باید برای اجراشدن از میان راه‌حل‌های کشف‌شده، انتخاب شود؛ بنابراین لازم است راه‌حل‌های موجود برای حل مسئله مورد ارزیابی قرار گیرند. برای این منظور باید فهرستی از معیارهای ارزیابی تهیه شود و بر اساس آن‌ها راه‌حل‌ها به‌صورت کمی یا کیفی ارزیابی شوند.

این معیارهای ارزیابی می‌توانند شامل مواردی همچون زیر باشد:

قابل‌اجرا بودن

در دسترس بودن فناوری موردنیاز

به صرفه و توجیه‌پذیر بودن ازنظر هزینه‌ و درآمد

درهرحال راه‌حل برتر از میان راه‌حل‌های موجود انتخاب و سپس به اجرا درمی‌آید. درزمانی که شرایط زمان اجرا مشخص نیست و ممکن است برحسب مورد چند راه‌حل قابل‌اجرا باشد، تلاش می‌شود با ترکیب راه‌حل‌های برتر یا استفاده از تکنیک‌هایی نظیر برنامه‌ریزی سناریو تا حد امکان راه‌حلی مطابق با شرایط دنیای واقعی تهیه و اجرا شود

 

 

 

سطوح مهارت حل مسئله

1-سطح پایه:خودم میتوانم مشکلاتم را تشخیص دهم.شاید نتوانم برای مشکلم راه حل پیدا کنم اما میتوانم در میان دوستان،آشنایان و متخصصان تشخیص دهم چه کسی میتواند آن را حل کند.

۲-سطح میانی:خودم قادر به تشخیص مشکلاتم هستم و میتوانم راه حل مناسب برای آن انتخاب کنم.

اگر به دیگران مراجعه میکنم فقط برای بهبود کیفیت تصمیم است،اما در آخر خودم قادر به پیدا کردن راه حل و اجرای آن هستم.
3-سطح پیشرفته:میتوانم به دیگران در تشخیص مشکلاتشان کمک کنم،گاهاً انسان ها با قرار گرفتن درمیان مشکلات مختلف نمیتوانند به سادگی آنها را تشخیص و ریشه یابی کنند.

در چنین شرایطی میتوانم به عنوان یک نگاه بی طرف برای حل مسئله کمک کنم.

 ۴-سطح خبره:میتوانم به دیگران کمک کنم تا مهارت حل کردن را بهبود دهند.

اگر هم در این مسیر از تفکر و یا نظر دیگران استفاده میکنند،مسئولیت نهایی راهکار انتخاب شده را به عهده بگیرند.
 

فرایند حل مسئله

عبارت است از فرایند شناختی رفتاری که توسط

خود فرد هدایت شده و او سعی می کند به کمک آن

راه حل های موثر یا سازگارانه ای برای مسائل

زندگی روزمره ی خویش پیدا کند.

 حل مسئله منعکس کننده یک رویکرد مثبت

نسبت به زندگی است و نقطه مقابل درماندگی محسوب

می شود.

مهارت حل مسئله

یک فرایند آگاهانه ، منطقی ، تلاش بر و هدفمند است.

حل مساله یک فرایند است نه نتیجه.

حل مسئله یک فرایند تجویزی است که در

موارد گسترده کاربرد دارد.